حضرت ابوحنيفه
بازرگاني ابوحنيفه
ابوحنيفه نخست به كار تجارت و پوستين دوزي اشتغال داشت. سپس آن را با كسب علم در هم آميخت. مي گويند حرفه مزبور را از پدرش به ارث برده بود. وي در كوفه دكاني داشت و گاهگاهي افرادي را براي خريد كالا به مسافرت روانه مي نمود. در معامله و داد وستد از لحاظ صداقت و درستي مشهور خاص و عام بود . هيچ گاه سر مشتري كلاه نمي گذاشت و به سود اندك قناعت مي كرد و چنانچه نقصي در كالايش وجود داشت آن را از خريدار پنهان نمي كرد.
ابوحنيفه و كسب علم
ابوحنيفه در عصر عبدالملك بن مروان خليفه ي اموي بدنيا آمد و در زمان حكومت حجاج ثقفي والي عراق به سن رشد رسيد و در عهد خلافت عمر بن عبد العزيز نبوغ و استعدادش آشكار گرديد. در اين زمان كوفه از لحاظ علمي خيلي پيشرفته بود. طبيعي است كه ابوحنيفه در چنان محيطي مي توانست استعداد خويش را به مرحله ي آزمايش در آورد.مي گويند كه ابتدا به فراگيري علم نحو پرداخت وچون دخالت دادن عقل و راي در نحو زياد ممكن نبود ، ابوحنيفه علم نحو را چندان پيگيري نكرد و در مقابل توجه خود را به فقه معطوف داشت و در جوار آن به علم كلام هم پرداخت و رسائلي تحت عنوان " الفقه الاكبر" ، "الفقه الابسط" ، "العالم و المتعلم" ، "الرد علي القدريه" و "الوصيه" نوشت و رساله اي هم خطاب به مسلم البتي به رشته تحرير در آورد.
استادان ابوحنيفه
روزي ابوحنيفه به ديدار منصور خليفه ي عباسي رفت. عيسي بن موسي در حضور او بود. عيسي درباره ابوحنيفه به منصور مي گويد: اين دانشمند جهان امروز است . آنگاه منصور خطاب به ابوحنيفه مي گويد: يا نعمان علم را كه از آموختي؟ ابوحنيفه در جواب مي گويد :از اصحاب عمر و آنها هم از عمر ، واز اصحاب علي و آنها هم از علي و از ياران عبدالله بن عباس و آنها نيز از عبدالله كه در زمان خودش كسي از وي عالمتر نبود. منصور با اشاره به جواب ابوحنيفه مي گويد: گفته ي شما را باور دارم. به روايت ديگري ابوحنيفه در جواب منصور گفته است : علم را از ابراهيم فرا گرفته ام كه او نيز آن را از عمربن خطاب ، علي بن ابيطالب ، عبدالله بن مسعود و عبدالله بن عباس آموخته است. و منصور گفته است : آفرين بر تو ، درست مي گويي ، درود خدا بر استادان پاك و مبارك تو باد.
مشهورترين استادان ابوحنيفه حماد بن ابي سليمان اشعري فقيه كوفي متوفي در سال 12هجري مي باشد كه ابوحنيفه درباره اش چنين مي گويد: در معدن علم و فقه قرار گرفتم ، با اهل آن همنشيني كردم و فقيهي از فقهاي آن را برگزيدم. وي مدت 18 سال نزد حماد به تحصيل فقه و حديث اشتغال داشت و از محضر ابراهيم نخعي و شعبي هم براي فراگيري فقه استفاده نمود ، تا اينكه بعد از چهل سالگي مستقلا توانايي تدريس در مسجد كوفه را پيدا كرد. درباره ابوحنيفه و ذكاوتش حماد مي گفت: در حلقه درسم با استعدادتر از ابوحنيفه را سراغ ندارم. ابوحنيفه در زمان حماد شايستگي تدريس و افتا را داشت ولي با بودن حماد خود را براي اين كار صالح نمي دانست وتا حماد زنده بود به وي وفادار بود واز محضرش استفاده مي كرد.
ابو حنيفه چون عصر صحابه را درك كرده است جزء تابعين به شمار مي رود ؛ وي از چند نفر از صحابه كه مي توان آنها را استادان وي ناميد نقل حديث كرده است از جمله: انس بن مالك ، عبدالله بن انس الجهني ، عبدالله بن الحارث بن جزء زبيدي ، جابر بن عبدالله ، عبدالله بن ابي اوفي ، واثله بن الاسقع ، معقل بن يسار ، ابوطفيل ، عامر بن واثله ، عايشه بنت عجرد ، سهل بن سعد ، ثابت بن خلاد بن سويد ، ثابت بن يزيد بن سعيد ، عبدااله بن بصره ، محمود بن ربيع و عبدالله بن جعفر ابو امامه.
تدريس ابوحنيفه
ابوحنيفه تا مرگ استادش(حماد) او را تنها نگذاشت و از وفاداريش نسبت به او كاسته نشد. مي گويد: تصميم داشتم كه مستقلا جلسه ي تدريس را تشكيل دهم ، شبي براي اين كار از خانه خارج شدم ولي به محض اينكه با استاد برخورد نمودم شرمم آمد و از اين كار منصرف شدم.
پس از وفات حماد ، ابوحنيفه به تدريس فقه پرداخته و استعدادش را به كار انداخت ؛ بيشتر شاگردانش افراد پخته اي بودند كه مي توان آنها را شاگردان كبار ناميد.شاعري به نام مساور وراق در مدح ابو حنيفه مي نويسد:
اذا ما الناس يوما قايسونا بآبدة من الفتيا طريقة
اتينا هم بمقياس صحيح تلاد من طراز ابي حنيفة
اذا سمع الفقيه بها وعاها و اثباتها بحبر في صحيفة
اگر مردم روزي بخواهند ما را با هيولايي از فتواهاي شگفت انگيز مقايسه و اندازه گيري كنند ، ما برايشان مقياس صحيح و فراواني از روش به طراز ابو حنيفه خواهيم آورد كه هر گاه فقيهي آن را بشنود ، به خاطر بسپارد و با مركب بر صحيفه برساند. ونيز يكي از اصحاب حديث موسوم به عبدالله بن مبارك مي گويد:
لقد زان البلاد و من عليها امام المسلمين ابوحنيفه
بآثار و فقه في حديث كايات الزبور علي الصحيفه
فما بالمشرقين له نظير و لا بالمغربين و لا بكوفه
رايت العايبين له سفاها خلاف الحق مع حجج ضعيفه
پيشواي مسلمانان ابوحنيفه ، زينت بخش شهر و ساكنان آن ، به آثار و فقه و حديثي است كه چون آيات زبور بر صحيفه مي باشد. نه در مشرقين او را مانندي باشد و نه در مغربين و نه در كوفه. عيب جويان وي سفيهاني هستند كه مخالف حق بوده و دلائلشان ضعيف وسست مي باشد.
شاگردان ابو حنيفه
شاگردان برجسته ابوحنيفه كه در گسترش فقه و مذهب وي بر ديگران برتري دارند عبارتند از:
1- ابو يوسف: وي در سال 113 هجري بدنيا آمده و در سال 182 هجري وفات نموده است. ابو يوسف در ابتدا به علت فقر مالي مجبور بود به كار ديگري بپردازد ودر ضمن به تحصيل علم هم تمايل داشت. ابوحنيفه از لحاظ مالي ائ را ياري نمود تا امكان تحصيل علم را داشته باشد. ابويوسف نخست به مدت 7 سال شاگرد ابن ابي طفيلي بود. سپس به خدمت ابوحنيفه شتافت و در نتيجه كسب فيض از او به صورت فقيهي دانشمند در آمد و توسط مهدي و هادي و رشيد از خلفاي بني عباس به سمت قاضي انتخاب شد.او در كار قضاوت از آگاهي و تجربه و توانايي خود بر طبق احكام سود برده و راي خويش را بر مبناي حديث پايه گذاري كرد و كتابهاي زيادي را در عبادات ، معاملات و حدود نوشته است كه مشهورترين آنها كتاب الخراج مي باشد كه آن را به خواهش هارون الرشيد تصنيف نموده واز مهمترين مراجع براي نظم اقتصادي گوناگون در اسلام به شمار مي رود. كتابهاي ديگري هم دارد از قبيل : "الآثار" و "الرد علي سيرالاوزاعي فيما خالف فيه ابا حنيفه".
2- ابو عبدالله بن محمد بن حسن شيباني(187-132):شيباني مدت زيادي شاگرد ابوحنيفه بود ، پس از وي نزد ابي يوسف ، سفيان ثوري و اوزاعي به شاگردي پرداخت و نيز از امام مالك بن انس فقه الحديث و روايت را مي آموخت و از طرف هارون الرشيد به قضاوت منصوب شد. وي رابطه اي بين فقه و ادبيات ايجاد كرد. امام شافعي درباره شيباني چنين مي گويد: وي از فصيحترين مردمان به شمار مي رفت و هرگاه صحبت مي كرد شنونده اش خيال مي كرد كه قرآن به زبان او نازل شده است. شيباني مردي بوده است خويشتن دار ، كريم و داراي عزت نفس. در حدود شصت كتاب نوشته است كه از همه مشهورتر اينها هستند: المبسوط ، الزيادات ، الجامع الكبير ، الجامع الصغير ، السير الكبير ، السير الصغير و الرد علي اهل المدينه كه المبسوط از همه مشهورتر است.
3- زفربن الهذيل(158-110): پدر زفر عرب و مادرش ايراني بوده ، وي بيش از ابو يوسف و محمد بن حسن شيباني نزد ابوحنيفه درس خوانده و در قياس كار كرده است.كتابي ننوشته ولي نظريات استادش را شفاها انتشار داده است ؛ د كوفه قاضي بوده ، در آن زمان علماي آنجا نسبت به ابوحنيفه خوشبين نبودند ، زفر مطالبي از ابو حنيفه را برايشان مي گفت كهمورد تحسين و تقدير ايشان قرار مي گرفت ، سپس مي گفت اين است سخنان ابو حنيفه ، آنگاه مخالفين با تعجب مي پرسيدند آيا ابوحنيفه چنين گفتاري را دارد؟ زفر در جواب آنها مي گفت : بلي و بيشتر از اين. طولي نكشيد كه كينه ي آنها نسبت به ابوحنيفه به محبت تبديل گرديد.
4- حسن بن زياد لؤلؤيي كوفي: ابو علي حسن بن زياد لؤلؤيي كوفي در سال 204 هجري هم از شاگردان و ياران ابوحنيفه به شمار مي رود.شهرتش بيشتر به سبب روايت حديث مي باشد. در كوفه سمت قضاوت را داشته و اين كتابها از اوست: ادب القاضي ، الخصال ، معاني الاديان ، النفقات ، الخراج ، الفرائض ، الوصايا ، المجرد و الامالي. لؤلويي فاضل و عالم به مذهب ابوحنيفه در راي بود. يحيي بن آدم مي گويد : فقيه تر از حسن بن زياد نديده ام.
از ديگر شاگردان ابو حنيفه ، هلال الراي ، خصاف صاحب كتاب الحيل و كتاب الوقف و ابوجعفر الطحاوي صاحب كتاب جامع الكبير و ابوالحسن كرخي و ابوعبدالله گرگاني و علي بن محمد بزدوي و مولف كتاب الاصول و ابوبكر كاشاني مولف بدايع الصنايع في ترتيب الشرايع و مير غناني مولف الهدايه شايان ذكرند.كتاب هدايه از معتبرترين كتب فقهي حنفي است كه از 4 جزء تشكيل يافته و شرحها و حاشيه هاي فراوان دارد.
اصول مذهب ابوحنيفه
ابوحنيفه در تكوين و گسترش مذهبش متكي بر قرآن كريم ، سنت نبوي ، اجماع ، قياس و استحسان بوده است واين شيوه زمينه ي مساعدي بوده تا اجتهاد و استنباط نمايد بدون اينكه از اصول دين يا قواعد شرسعت خارج شود. مي گويد : " براي استنباط احكام نخست به كتاب خداي تعالي مراجعه ميكنم ، اگر نتوانستم از كتاب خدا و سنت پيامبر(ص) حكمي را استنباط كنم از گفته هاي صحابه بهره گرفته و بقيه را رها مي نمايم و به قول ديگري عمل نمي كنم. سپس اضافه ميكند: اگر حديثي از پيغمبر به ما برسد آن را به كار مي بنديم و اگر صحابه باشد در پذيرفتن آن مختاريم ، و اگر از تابعين باشد با آن مقابله مي كنيم.
چنانچه به تجزيه وتحليل مذهب ابوحنيفه بپردازيم مي بينيم كه گذشته و آينده ي اصولي را به شرح زير مورد توجه قرار داده است:
1- آسان گرفتن در عبادات و معاملات
2- جانبداري از فقرا و ضعفا
3- تصحيح تصرفات انسان به قدر امكان
4- رعايت حرمت انسان
5- اختيارات دولت حق حاكم شرعي
صفات ابوحنيفه
وي مردي بود متوسط القامت ، خوش بيان ، اهل منطق ، داراي صدايي گيرا ، شيك پوش ، زياد عطر استعمال مي كرد ، به طوري كه هنگام ورود و خروج از خانه بوي خوش از او به مشام مي رسيد. همچنين دست و دل باز بود و به ظاهر خودش هم خيلي توجه مي كرد . ابو يوسف مي گويد: ابوحنيفه حتي از بند كفشهايش هم مواظبت مي كرد ، زيرا هيچ گاه ديده نشد كه بند كفشهايش باز يا پاره شده باشد. وي علاوه بر اينكه به لباس و ظاهر خودش اهميت ميداد ديگران را هم به حفظ ظاهر تشويق مي كرد. از لحاظ صفات معنوي هم بشسيلر هوشيار بود و هوشياريش را در استنباط احكام و قانع نمودن طرف مقابل و بر طرف ساختن شبهه و اشتباهات به كار مي برد.ابو حنيفه با وجود برخورداري از هوش و نبوغ و شهرت ، هيچ گاه در راي و انديشه ي خويش تعصب نشان نمي داد و مي گفت : اين است راي ما و بهترين نظري كه بر آن دست يافته ايم ، اگر كسي نظري بهتر دارد ، از ما مقدمتر است. ابوحنيفه شخصي بود نيك نفس و بخشنده و از كمك و ياري به ديگران دريغ نمي نمود. به اندازه نفقه عيالش به ديگران هم ياري مي كرد ، هميشه نصف طعامش را صدقه مي داد. با وجود درآمد زياد ، هيچ گاه بيشتر از چهار هزار درهم نداشت. وي هميشه از حق دفاع مي نموده و به خاطر آن هر گونه مشقتي را پذيرا مي شده چنانكه به علت خودداري از شغل قضاوت ، زندان و شكنجه هاي زيادي را تحمل نمود كه خود بهترين گواه براي پايداريش در دفاع از حق مي باشد.روايات و داستانهاي بسيار زيادي در مورد صفات نيكوي ابو حنيفه وجود دارد كه هر يك از آنها به تنهايي بر بزرگي و زهد و تقواي ابو حنيفه دلالت مي كند.
رحلت امام اعظم حضرت ابو حنيفه در سال 150 هجري قمري در زندان جعفر منصور خليفه عباسي می باشد.
لازم به تذكر است كه مذهب حنفي از ديگر مذاهب اسلامي ريشه دارتر و تاليفات آن بيشتر است و هم اكنون نيز مذهب رسمي بسياري از كشورهاي اسلامي مي باشد و اكثريت مسلمانان جهان نيز پيرو اين مذهب مي باشند.
منبع: